9/6/92 – 14/6/92
آیه ی نورانی این هفته :
قال کذالک أتتک ءآیاتنا فنسیتها و کذالک الیوم تنسی
سوره ی مبارکه ی طه,آیه ی 126
سلام میکنم به همگی
انشا اله که شاد و سرزنده باشید و روزگار به کام همه مون باشه.
خوب ....
موضوع این هفته :
در مورد حق و حقیقت و حق خواهی بود و این سوال ها هم پیرامون موضوع برنامه که ...
نسبت ما از حق و حقیقت توی روزگاری که داریم زندگی میکنیم چیه؟
کجاها بوده که خواسته و یا ناخواسته حق رو نا دیده گرفتیم و به باطل تن دادیم؟
اصلأ تعریف ما و نگاه ما نسبت به واژه ی حق و حقیقت چیه؟
و اینکه آیا حق ارزش همه جوره هزینه رو داره یا نه؟
برنده ی مسابقه ی این هفته هم خانوم اکرم نوروزی بودن که بهشون تبریک میگیم.
ادامه ی پست در ادامه ی مطلب ...
مرور مطالب و صحبت های آقای تقی پور
خیلیا میگن حق تلخه,به نظر میا درست هم هست ولی همونا وقتی جایی احساس میکنن
که حقشون پا مال شده برای احقاق حق خودشون تلاش و تقلا میکنن.
وقتی هم به حقشون میرسن اون آدما,کامشون یکی از شیرین ترین و خواستنی ترین
طعم های دنیا رو تجربه میکنه.حرف حق همیشه هم تلخ نیست.
مخصوصأ وقتایی که جانب ما یاشه.حتی توی تصادف رانندگی یه وقتایی
حق جانب ماست و یه وقتایی جانب طرف مقابله.توی بحث های خانوادگی
توی بحث های سیاسی,اجتماعی حق یه وقتایی طرف ماست,یه وقتایی به جانب
اونی که داریم باهاش بحث میکنیم,روبه روی ما نشسته انگار.
وقتی با یکی سر حساب مالی,اختلاف حساب داریم ممکنه حق به جانب ما باشه
یا به جانب اونی که باهاش اختلاف حساب داریم.
این طبیعیه.این که توی تصادف,توی بحث ها مون,توی اختلاف حساب
حق به جانب من و تو باشه یا نباشه زیاد مهم نیست.مهم اینه که
وقتی فهمیدیم که حق به جانب ما نیست,ما جانب حق باشیم و ازون به بعدش
و دیگه دنباله ی نا حق رو نگیریم.
حق مثل یک رودخانه همیشه جاریه.این رودخانه یه وقتایی و یه جاهایی
خیلی پر آب و عمیق و پر تلاطمه.جوری که هر چی بیوفته توی مسیرش با خودش میبره
ولی یه وقتایی هم تبدیل به آب باریکه ی ضعیف میشه.
اما مهم اینه که این رودخانه هیچ وقت خشک نشده و نخواهد شد.
چه ما بخواهیم چه نخواهیم.حق ممکنه بعضی وقتا به ظاهر ضعیف و نحیف بشه
ولی از بین نمیره,نمیمیره.یادمون باشه آب باریک های به ظاهر ضعیف هم میتونن سنگ های
محکمی رو سر راهشون باشه,متلاشی بکنن.به حافظه مون مراجعه بکنیم...
آدما ممکنه که بعضی هاشون از خرمالو خوششون بیاد و عاشق فصل نارنجی شدن خرمالو ها باشن.
عوضش بعضی ها هم هستن از شنیدن اسم خرمالو حالشون بد میشه.
آدما ممکنه بعضی هاشون چای تلخ دوست داشته باشن,بعضی هاشون هم چای شیرین دوست
داشته باشن ,اصلا بعضی ها هم چایی دوست نداشته باشن
ولی فطرت همه ی آدما حق رو دوست داره.چون حق چای و خرمالو نیست که سلیقه ای باشه.
خدا,وقتی ما رو خلق میکنه به صورت پیش فرض برای همه مون جلوی گزینه ی حق
یه تیک میزنه که تیک دوست داشتن و خوش داشتنه.
حق و حقیقت توی فطرت ماست حتی اگه یه جاهایی به ظاهر ازش گریزان بشیم.
اما ته دلمون همیشه بهش چنگ میزنیم.اونایی که مثلا از چای تلخ از خرمالو از کله پاچه خوششون نمیاد
رازشون و توی هفت تا پستو قایم نمیکنن.خیلی صریح و بی پرده به دور و بریاشون
اعلام میکنن که مثلا از فلان چیز من خوشم نمیاد و همه ی ما هیچ آدمی رو سراغ نداریم در طول تاریخ که
فریاد زده باشه و اعلام کرده باشه که از حق بدم میاد.از درستی روی گردانم.عاشق باطلم.
حتی باطل ترین آدمای دنیا هم سعی میکنن خودشون رو طرفدار حق جا بزنن و جوری وانمود کنن که
فکر و راه و رسمشون حقه,درسته.حقیقته.اصلا غیر از این نیست.
این همه تظاهر به حق بودن این همه ی گندم نمایی و جو فروشی,یه علت خیلی واضح داره
اونم اینه که حق یه چیز خوشاینده و بین آدما مقبولیت داره.
اگه همه ی ماشین ها توی خط خودشون برن,صبور باشن,مدام خط عوض نکنن,
گره ترافیک زودتر باز میشه و همه ی ماشین ها هم زودتر به مقصد میرسن,اما بازم خیلیامون
به خاطر اینکه 150 متر جلوتر از ماشین های دور برمون بیوفتیم,مدام هی خط عوض میکنیم
تا گره ترافیک کور و کورتر بشه و خودمون و بقیه دیرتر برسیم.ماجرای حق و حق طلبی
تقریبا یه چیزی شبیه همینه.
بله اگه همه ی آدمای دنیا تن به حق بدن,منافع همه شون تامینه
ولی بعضی ها به شوق منافع زودتر و بیشتر,دنبال نا حق میرن و منافع بقیه و خودشون رو
به خطر می اندازن.
انسان ذاتا یه مقدار عجوله و با این عجله گاهی وقتا نشون داده کار دست خودش و بقیه داده.
شکی نیست همه ی ما ها به خاطر فطرت خداییمون حق رو دوست داریم.
اما توی وجودمون یه علاقه ی دیگه هم داریم که البته اونم خود خدا توی وجودمون قرار داده.
اون علاقه هم,علاقه به خودمونه.به شخص شخیص خودمون.یعنی همون جوری که
حق رو دوست داریم,خودمون رو هم دوست داریم.اما از اون روزی,امان ازون ساعتی که یه کسی
احساس بکنه بین علاقه ش به حق و علاقه ش به خودش تضادی وجود داره.
یه جای کار داره میلنگه.
امان از اون وقتی که کسی احساس بکنه مجبوره از بین دوتا علاقه یکی رو انتخاب بکنه.
تضاد و تعارض بین منافع شخصی و حق از جنس سرابه.
بعضی توی باطل برای هیچ آدمی هیچ نوع منفعت پایداری وجود نداره.
از همون روز اولیم که آدم و حوا پاشون رو روی کره ی خاکی گذاشتن تا همین العان,
هر آدمی که به خاطر منافع خودش و بقیه پشت به حق کرده,بعدا پشیمون شده و
دود این پشت کردن به حق دیر یا زود به چشم خودش رفته.
پشت کردن به حق و حقیقت,مثل شنا کردن خلاف جهت رودخانه س.
مثل راه رفتن خلاف جهت بقیه ولی شاید سرگرم کننده باشه همین فکر کنیم چقدر باحال,ولی
ما رو زود از نفس میندازه.وقتی حتا یک چهار راه,یک تقاطع ساده هم برای خودش
کلی قوانین و مقررات داره چجوری میشه که دنیا به این بزرگی,هستی به این عظمت
قانون و حساب و کتاب نداشته باشه؟
دنیا,هستی قانون داره,قانون های خوبیم داره.یکی از قانون هاش اینه که توش حق
همیشه ی خدا رو به بالندگی باشه.درسته که خیلی وقتا به ظاهر حق و حقیقت و حق خواهی
ضعیف میشه ولی ضعفش همیشگی نیست.
حق مثل یک خورشیده که شاید موقتا پشت ابرای تیره و باطل بره و نورش به چشم نیاد ولی تا کی میتونن
این ابرای تیره روی خورشید رو بپوشونن؟ولی بالاخره همه شون باید به احترام خورشید کنار برن.
یه وقتایی توی زندگیمون برای رسیدن به بعضی چیزا یا برای نگه داشتن و حفظ بعضی چیزا
هزینه هایی رو میپردازیم که بعدا البته پشیمون میشیم.
یعنی به این نتیجه میرسیم که ارزش این همه هزینه رو نداشته.
یه وقتایی هم قبل از اینکه برای یه چیزی یا برای کاری هزینه ای بپردازیم,
تردید و دودلی سراغمون میاد که آیا واقعا این همه هزینه کردن ارزششو داره یا نه؟
جانب داری از حق هیچ وقتایی بی هزینه نیست.
یعنی یه وقتایی برای حق مداری باید از جیب گذاشت یا از آبرو مایه گذات.
اصلا یه وقتایی باید جون و کف دست گذاشت و خرج حق کرد.
قطعا به این سادگی گفتن هم نیست.
بعضی از حق ها,یه حق شخصی ناچیزه.مثلا توی رانندگی حق تقدم با ما بوده ولی یه
راننده ای که خیلی فکر میکنه زرنگه به خاطر عجله راه و از ما گرفته.این جور وقتا
توصیه ی اهل تقوا و اخلاق,گذشته.
البته یه وقتایی هم هست که اگر سکوت کنیم طرف مقابل سکوت ما رو به پای حق بودن خودش
یا خدای نکرده ترس ما میذاره.این جور وقتا اول باید یه جور به طرف مقابل فهموند که بخشش ما
از روی بزرگواریه نه از سر حساب بردن ازون طرف.
بعد از این که طرف حساب کار دستش اومد,حالا اگه ببخشیمش,کارمون همون کاریه که
انبیا و اولیا عادت همیشگی شون بوده.
عادت همه ی انبیا و اولیا بوده که به خاطر حق شخصیشون جوش نیارن.خودخوری نکنن و اهل گذشت و
چشم پوشی و اغماض باشن ولی وقتی پای حق خدا یا حق یه جامعه پیش میاد تنها کاری که اتفاقا
پسندیده نیست همین بی خیالی و چشم پوشی و اغماضه.
اگه امیر المومنین امام علی (ع)توی پنج سال حکومت مجبور شد تا جنگ انجام بده به خاطر
این بود که حاظر نشد سر حقی که داشت از جامعه خورده میشد کوتاه بیاد.
اگه امام حسین(ع)برای حق طلبی از جون خودش ,از خون خودش هزینه داد برای این بود که
میدید با سکوتش از دین که حق خداست چیزی جا نمیمونه.
لطفا به تن کلمه های خودمون لباس شیک نپوشونیم.
حق خدا و حق جامعه به هیچ وجه جای معامله و مذاکره و مصالحه و بی خیالی نیست.
آدم وقتی بخواد از چیزی که حقشه دفاع کنه باید ببینه اون حق که میخواد زنده ش کنه
ارزش هزینه ای که باید بپردازه داره یا نه؟
هزینه کردن برای حق و حقوق جامعه یه جور جهاده,یه جور ایثاره.ایثارگری و جهاد یه جور ارزشه.
هر چقدر بیشتر بهتر.
خانوم های خونه خیلی بهتر میدونن که فرش یه چیزی داره به اسم جهت خواب,دست و
اگه در جهت خواب فرش,روی فرش بکشیم همه ی گره های فرش همراهی مون میکنن.
اما اگه دست و یا جارو رو بر خلاف جهت خواب فرش روی فرش بکشیم,انگار که تک تک
گره های فرش با ما سر جنگ پیدا میکنن,میخوان سر راه ما رو سد کنن.
این نظام بزرگ و قشنگ هستی هم برای خودش یه جهت خواب داره دیگه,
جهتی که اگه باهاش همراستا بشیم,خدا همه ی هستی رو مامور میکنه تا با ما راه بیان
و کمکمون کنن.
روی جعبه های لیوان و استکان نوشته شکستنی.
حتی اگه ننوشته باشه بایه علامتی نشون داده.
هیچ کارخونه ای هم پارچ و استکان ها رو مقابل شکستن مشمول گارانتی نمیکنه.
پارچ و لیوان بلور خاصیتش همین شکستنه.
اگه امروز به زمین نخوره و نشکنه ممکنه یا فردا لبش بپره یل میوفته کف آشپزخونه و هزار تکه میشه.
بعضی چیزا خاصیت شکستنی دارن,بعضی چیزا خاصیت اشتعال دارن یعنی ممکنهآتیش بگیرن,
شعله ور بشن.بعضی چیزا خاصیت فرار بودن دارن.نا حق و باطل هم خاصیت و سرنوشتش نابود شدنیه.
یعنی شک نکنید که از بین میره.کاریش هم نمیشه کرد.
نا حق و باطل از خودش موجودیت و حیاتی نداره.نا حق حتی از انگل هم اوضاعش بی ریخت تر و بدتره.
آخه نا حق زنده نیست چیزی هم که زنده نباشه با تنفس مصنوعی نمیشه به زور زنده کرد.
این جور کارا یکی دو روز جواب میده,بعدش همه میپذیرن که آقا به این مرده امیدی نیست.
نا حق عین کف رود و سیلاب میمونه.کف روی سیلاب هیچی نیست ولی یه وقتایی
بیشتر از خود آب دیده میشه و برو بیا داره.
نا حق و باطل هم همینطورن.عمرشون عین عمر کف,کوتاهه.از باطل هیچ چیزی گیر هیچ کس نمیاد.
نا حق عین سرابه.سراب خیری بهش نیست ولی اینجور به نظر میاد که خیلی خیرها بهشه و
پیششه.
تبل تو خالی که میگن یعنی همین نا حق.
نا حق و باطل سر و صداش زیاده ولی باور کنین هیچ حرفی برای گفتن نداره.
نا حق فقط بلده بلند حرف بزنه...همین.
نا حق حسابی حرف میزنه ولی حرف حسابی نمیزنه.یکی از اسم های خداوند حقه.
از یه زاویه ای حق چیزی غیر از خود خداوند نیست.
درسته که میگن حرف باد هواست و درسته که میگن دوصد گفته چون نیم کردار نیست
و به قول سعدی به عمل کار برآید.
ولی بعضی حرف ها هم هستن که باد هوا نیستن,ازشون کار برمیاد.
مثل حرف حق که یه وقتایی به زبون آوردنش البته از بلند کردن وزنه ی 300کیلویی سخت تره.
آخه حرف حق,با حرفای عادی خیلی فرق میکنه.حرف عادی نه کنتور میندازه نه هزینه ای داره
ولی یه وقتایی به زبون آوردن حق,حرف حق باعث میشه خیلیا از آدم برنجن و رنجیدن و قهر کردن بقیه
در برابر اونایی که جونشون و سر حرف حق گذاشتن هیچی نیست.
خدای دوستداشتنی هزار و یک اسم داره یکیش هم موضوع این هفته س.
وقتی هم میگیم حق با فلانیه از یه منظری یعنی خدا باهاشه.
وقتی هم گفته میشه فلانی با حقه یعنی با خداست چون اگه با خدا باشه,خدا هم با اونه و
کسی هم که خدا باهاش باشه من و شما هم شک نداریم شکست ناپذیره.
این شکست ناپذیری هم به خاطر همراهی خداست.خدایی که یکی از هزار و یک
اسمش عزیزه.میدونستین عزیز یعنی شکست ناپذیر؟
حرف حق با حرفای عادی فرق میکنه.حرفای عادی آخه نه کنتور میندازه و نه
هزینه ای داره برای کسی ولی یه وقتایی به زبون آوردن حرف حق باعث میشه که
خیلیا از دست ماها برنجن.
ولی رنجیدن و قهر کردن بقیه در برابر اونایی که جونشون و سر گفتن حرف حق
گذاشتن کف دستشون هیچی نیست.ما در مقابل اون آدما که اصلا کاری نکردیم.
شاید برای همینه که احادیث,اسم حق گویی رو گذاشتن,بالاترین جهاد.خوب جهاد که فقط
با شمشیر و اسلحه های به روز و اتوماتیک نیست.یه وقتایی با زبونش آدم جها میکنه.
یه وقتایی با قلمش.چیزی مینویسه و جهاد میکنه.
با حق گویی باید جهاد کرد و نوشتن از حق.
درسته که خیلی جاها سکوت مایه ی نجاته برای ما ولی اینجوری نیست که همیشه
و همه جا با سکوت و چیزی نگفتن بشه نجات پیدا کرد.روز قیامت خدا خیلیا رو به
خاطر سکوتشونه که محاکمه میکنه.جایی که سکوت باعث مظلومیت حق شده باشه.
جایی که باعث جون گرفتن نا حق بشه,نباید سکوت کنیم عزیز دل من.
مثلا جایی که میخوایم بریم دادگاه و درمورد یه موضوعی شهادت بدیم.
توی همچین موقعیتی,اگه سکوت کنیم,مسئولیم.خدا دو جای قرآن توی دوتا آیه ی
شبیه به هم,یه نکته ی خیلی مهمی رو فرموده.گفته به خاطر خدا,به حق و عدالت شهادت
بدید حتا اگه شهادت دادنتون به ضرر خودتون و پدر و مادر و نزدیکانتون باشه.
احادیث و روایات هم میگن که حق رو بگید حتا اگه به ضرر شخص خودتون باشه.
قضاوت کردن توی روابط اجتماعی ما خیلی مصداق داره.بی راه نگفتیم اگه بگیم
در طول روز هر کدوم از ما چندین بار خواسته یا نا خواسته توی موقعیت هایی قرار میگیریم
که باید به ذهن یا زبونمون قضاوت کنیم و در مورد دیگران رای و نظر بدیم.
حالا این که چقدر از این حکم ها به عدل و عدالته خدا داند.
وقتی حرف زدن جای خودشو میده به حدس و گمان نتیجه میشه قضاوت های
بی پایه و اساس.بدون این که در جریان جزئیات و چند و چون ماجرا باشیم
بر اساس یک سری داده ها که اعتباری هم بهشون نیست,رفتار آدم ها و بدتر از اون
گاهی خود آدما رو تحلیل میکنیم و راجع بهشون رای صادر میکنیم.
یه کمی اهل حق و انصاف بشیم اصلا جای دوری نمیره.
موقع قضاوت در باره ی رفتار بقیه,محاکمه ی غیابی,ساده ترین راهه
ولی خوبه که یه جای کار از خود اون آدمه بپرسیم که برای فلان رفتارش چه توجیهی داره.
شاید توجیهی شنیدیم که قانع شدیم و اتفاقا بهش حق دادیم.
هر وقت میخواییم درمورد رفتار کسی نظر بدیم,قبلش اگه زحمت نیست با کفشای اون آدم
راه هایی رو که رفته,طی بکنیم,اون وقت میبینیم که همه چی یه جور دیگه س.
گاهی وقتا رفتار آدما رو تحلیل میکنین گاهی وقتا بدتر از اون,خود آدما رو تحلیل میکنیم و توی
ذهنمون راجع بهشون رای صادر میکنیم.تا همین جاش کلی خطا کردیم
اما وضعمون یه کمی بهتره نسبت به کسایی که این توهمات خودشون و به دیگران هم منتقل میکنن.
خوب تهمت مگه چیه,همین سه چهار تا حرف که نیست.
تهمت غیر از این حرفای بدون سند نیست که دهن به دهن میچرخه.
ما توی یه جمله ی ده ثانیه ای گاهی وقتا,به آدما برپسب میزنیم و اونا روزها و ماه ها و سال ها باید تلاش
کنن تا اون برچسب رو بکنن.
آیا بشه آیا نشه...این حق و انصاف نیست.
دانای مطلق فقط خداست,ما ترکیبی از علم و جهلیم.برای همین هم یه وقتایی حتا درمورد خیر و شر
و صلاح خودمون قضاوت های اشتباه داریم.وقتی قضاوت های ما درمورد خودمون هم ممکنه
اشتباه باشه برای قضاوتمون در مورد دیگران هم احتمال اشتباه رو در نظر بگیریم.
و عمر شیشه ی عطر است
پس نمی ماند
پرنده تا به ابد در قفس نمیماند
من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم
قطار منتظر هیچ کس نمیماند