1/4/92 6/4/92

آیه نورانی این هفته :

ثم إن ربک للذین عملوآ السوء بجهلة ثم تابوآ من بعد ذلک و

أصلحوآ إن ربک من بعدها لغفو رحیم.

"سوره مبارکه نحل آیه 119"


سلام به همه دوستان و شمایی که سر میزنین.

انشا اله که حالتون خوب و رو به راه باشین.

موضوع این هفته درمورد تبلیغ و بیشتر تبلیغ دینی بود.

حرف تبلیغ که زده میشه یه راست ذهنمون میره به سمت تبلیغات بازرگانی فراوونی که

از تلویزیون پخش میشه و

پیامک های تبلیغاتی که مدام برای گوشی ها ارسال میشه!

حالا بهتره بپرسم که ...

کجاها تبلیغاتی که از اطراف میشه روی نظر و رأی شما تأثیر گذاشته و

باعث شده که نظر و جهت فکریتون عوض بشه؟

مبنا یا خط قرمز های شما برای تبلیغ یه چیز یا کسی چی میتونه باشه؟

آیا جایز میدونین خودتون رو برای تبلیغ یه کسی یا گفتنش و برای با خبر کردن و

صاحب خبر کردن دیگران از او اغراق بکنین؟حد این اغراق چیه؟

چه چیزیه که باعث میشه هر حرفی رو نزنیم؟

ادامه ی پست در ادامه مطلب ...

راستی از اونجایی که کنکور هم نزدیکه برای دوستای گلمون که کنکور دارن هم دعا رو فراموش نکنیم و

انشا اله که به هدفشون و علایقشون برسن.

برنده مسابقه این هفته هم آقای عباس کلانتری از گیلان بودن که بهشون تبریک میگیم...

 

مطلب انتخابی

 

                                                                                "تاریخچه تبلیغ"

تاریخ، یعنی بُعد زمانی، تبلیغ را نمی توان از تاریخ حیات انسان تفکیک کرد

. تبلیغات با نقطه ی آغازین خلقت انسان و هبوط آدم بر زمین پیوند دارد،

 چرا که انسان از یک سو، دارای فکر و اعتقاد است و از سوی دیگر، مصالح حیاتی ویژه ای

دارد که این دو، اشکال گوناگون شخصیت مادی و معنوی او را تشکیل می دهند.

 به علاوه ، میل به نفوذ و عشق به بقای شخصیت و دفاع از مصالح فردی و اجتماعی از فطرت هایی است

که از خصیصه ی «حب ذات»  سرچشمه می گیرد.

 با توجه به این مقدمه ی کوتاه، طبیعی است که انسان برای منتقل کردن تفکرات و معتقدات، یعنی:

 بخشی از وجود خویش و دیگر ایده ها و سَمْبُل ها که با مصالح زندگیش گره خورده است،

 تلاش کند و در راه گسترش آنها که نهاد «شخصیت ادبی» اوست، از هر وسیله ی ممکن یاری جوید.

این همان تبلیغ است، یعنی رساندن و منتقل کردن افکار، عقاید و بازگو

کردن ایده ها برای دیگران و سعی در گسترش آنها و جاودانه ساختن خود از این طریق.

به عبارت دیگر، تبلیغ از حیات فکری و ادبی و مصالح حیاتی انسان سرچشمه گرفته است و

 از آن جدا شدنی نیست و علی رغم تحول و تطور وسایل ارتباطی و خبررسانی و تبلیغی که در روند زمان،

نشیب و فراز فراوان داشته و دارد؛ اصل تبلیغ با اهدافی گوناگون ثابت و همیشگی است.

از این خصیصه ی عمومی که بگذریم، پای معتقدات مذهبی در مسأله ی تبلیغ به نحو دیگری به میان می آید،

چرا که در دین، رساندن پیام الهی، به عنوان یک تکلیف مطرح است و

بر این اساس و با توجه به این که دین و عقاید مذهبی نیز همواره ملازم با انسانها بوده اند،

 نتیجه می گیریم که تبلیغ در چارچوبه ادیان و مذاهب، پا به پای سیر تکاملی اندیشه ها و

معتقدات انسانی، بخشی از فعالیت های مذهبی را به خود اختصاص داده است.

 علی علیه السلام درباره ی عهد و میثاق الهی با فرزند آدم،

در ابلاغ رسالت خداوندی می فرماید:

خداوند سبحان از فرزندانِ آدم پیامبرانی را برگزید و از آنان بر وحی و تبلیغِ رسالت،

پیمان گرفت تا رسم امانت نگه دارند.

آن گاه که بیشتر مردم عهد خدا را دگرگون ساخته و حق او را نادیده انگاشته و

 شریکان به او نسبت دادند و شیاطین با نیرنگ راه پرستش حق را بر آنان بستند،

پس خدا، رسولان خود را به سوی آنان گسیل داشت و پیام آوران خود را پیاپی فرستاد تا از مردم

پایبندی به فطرت را  بخواهند و نعمت های فراموش شده ی خدا را

 به یادشان آورند و با تبلیغ حجت را بر آنها تمام کنند و گنجینه های عقل ها را برانگیزند و

آیات قدرت خداوندی را به آنها نشان دهند.”

این گفتار ارزشمند، رسالت الهی پیام آوران خدا را در طول تاریخ حیات انسان و

 آن گاه که انسان ها به راه انحراف کشیده می شدند، شیاطین انس و جن، راه را بر بنی آدم قطع می کردند،

بیان می دارد و تأکید می کند که رسالتِ تبلیغ حقیقی است، هم پای فطرت و هم دوش با احکام عقل و

 هم جهت الهی و رمز رشد و تعالی کاروان انسانی در گستره ی زمان و بستر خاک...

"تعریف تبلیغ"

 

در مفهوم کلی آن، عبارت است از:

رساندن پیام به دیگری از طریق برقراری ارتباط، به منظور ایجاد دگرگونی در بینش و رفتار او،

و بر سه عنصر اصلی، پیام دهنده، پیام گیرنده و محتوای پیام، مبتنی است.

یا به عبارت دیگر، تبلیغ عبارت است از روش یا روش های به هم پیوسته (در قالب یک مجموعه)،

 برای بسیج و جهت دادن به نیروهای اجتماعی و فردی از طریق نفوذ در شخصیت،

 افکار، عقاید و احساسات آنها، به منظور رسیدن به یک هدف مشخص، که این هدف ممکن است

سیاسی، نظامی، فرهنگی و ... مشروع و یا نامشروع باشد.

تعریف تبلیغ در اسلام معنی و مفهوم خاصی پیدا می کند. با کمی تأمل در آیات الهی، چنین به دست می آید که

 تبلیغ عبارت است از:

رسانیدن پیام خداوند به مردم به عنوان یک تکلیف اسلامی.

و محتوای پیام عبارت است از:

رسالت و دستورات آسمانی با هدف اتمامِ حجت و هدایتِ انسانها به سوی کمال.

این تبلیغ بر اساس حکمت و مبانی منطقی و به دور از تحریف و خلاف گویی صورت می پذیرد.

مرور صحبت های آقای تقی پور...

لغت نامه ها میگن که تبلیغ با بلاغ و بلوغ هم خانواده س.بلوغ معنی کامل شدن میده  و بلاغ هم یعنی رسوندن پیام.

تبلیغ معنی بلاغ و بلوغ رو باهم داره.تبلیغ یعنی رسوندن کامل و بی عیب و نقص پیام.

تبلیغ با این معنی که گفتیم و با اون معنی تبلیغ که الان توی دنیای بازرگانی رایج شده

 تفاوت هایی داره.اون تبلیغی که الان توی دنیای بازرگانی و فروش و این جور چیزا مطرحه...

بیشتر انگار با مبالغه هم خانواده س تا با بلوغ و بلاغ.

توی دنیای تبلیغات اونم به سبکامروزی حتمأ شما هم تأیید میکنید که

 مبالغه و غلو و اغراق یه اصل کاملأ پذیرفته شده س.

رسانه به خاطر ذاتش یک تفوقی که داره روی فکرها توی جامعه.

تنها تفاوت رسانه های تبلیغی ما از نوشتاری و گفتاری هین رادیو و تلویزیون ما...با رسانه های جاهای دیگه ی دنیا

آیا فقط همین میتونه باشه که ما محصور در مرزهایی به نام  جموری اسلامی ایران هستیم یا

 با اتکا به این که روزی در یکی از روزای زمستانی سال 57 انقلابی رخ داد و

در این کشور سعی کردیم که دریچه هایی باز کنیم و پنجره ها رو باز کنیم به سمت

 معانی بزرگ و جدید و به سمت تمدن اسلامی.

آیا قراره که یکی باشیم توی خیلی از اتفاقای رسانه ایمون  و تبلیغاتمون با کشور هایی که

 اصلأ میونه ای با حرفایی که ما مدعیش هستیم ندارن؟!

متأسفانه توی دنیای تبلیغات اونم به سبک امروزی مبالغه و اغراق و غلو یه اصل پذیرفته شده س یعنی

حرفه ای بودن رو نشون میده.تبلیغ به اون معنایی که لغت نامه ها میگن باز برگردیم به تعاریفی که شریفه...

یعنی رسوندن

کامل پیام یعنی گفتن محاسن و معایب ولی تبلیغ به اون معنایی که توی دنیای بازرگانی رایجه به معنای

 بزرگ نشون دادن محاسن و کوچک نشون دادن معایب تازه این خوش بینانه س حتی نشون ندادن معایب.

تبلیغ و تبلیغات به معنای اون چیزی که توی بیلبورد های بازرگانی میبینیم شغل مهم و نون و آب دار و پر درآمدیه.

اگه تبلیغ به معنی رسوندن کامل و بی عیب و نقص پیام بیشتر از اونی که شغل و وسیله کسب درآمد ببینیم

 باور میکنیم که یه مسئولیت مقدسه.

دو راهی و تردید عجیب و غریبه به خصوص که تو روزگار ما وجود رسانه های عجیب و غریب

 اونایی که از سر شاید ساده انگاری تو فضای مجازی ثابت کردن که واقعی تر از اونین که مجازی ببینیمشون.

کاری میکنن و محکی میزنن با اعتقادات ما با داشته های ما  با افکار ما که یه وقت میگیم نه فکر میکردیم که

ممکنه راحت در مقابلشون بایستیم و بگیم که تا خبری رو مطمئن نباشیم نمیپذیریم.

تبلیغ به معنی رسوندن کامل و بی عیب و نقص پیام بیشتر از اون که شغل باشه وسیله کسب درآمد باشه

 مسولیت پاک و مقدسه.بدونیم پیامبران  خدا با همچین مسئولیتی بود که به رسالت مبعوث شدن

هر وقت  هم که بقیه ازشون معجزه میخواستن و خواسته های عجیب و غریب مطرح میکردن جواب میدادن که

ما ماشین تولید معجزه نیستیم.!ما مبلغ هستیم.

وظیفه مون اینه که پیام خدا رو کلمه به کلمه  بدون کم و کاست به شما ابلاغ کنیم.همین و بس!

کارخونه ها و شرکت های تجاری برای تبلیغ خدمات و محصولاتشون میگردن

 سراغ شخصیت هایی که شناخته شده باشن.

شخصیت هایی که محبوب...شخصیت هایی که مردم دوسشون داشته باشن و

حرفشون رو بخونن.بعدش از هر

راهی که شده سعی میکنن این شخصیت ها رو راضی کنن کنار محصولات اونا یه عکس بگیرن

یا چند ثانیه بیان کنار دوربین و اسم محصول روبه زبون بیارن.

این که خدا هم برای تبلیغ خودش سراغ هر کسی نمیره.124000

پیغمبری که به پیامبری مبعوث شدن بین مردم جامعه ی خودشون به شهادت تاریخ آدمای خوشنامی بودن.

کسی تا موقع بر انگیخته شدن دروغی ازشون نشنیده بود.

هیچ کسی اونا رو خیانت کار نمیدونست.خدا میگشت و میگشت و از بین آدما بهترین ها رو برای مسئولیت

سنگین تبلیغ دستچین میکرد.

ما هم اگه قراره برای هر چیزی تبلیغ کنیم باید این وظیفه رو بدیم دست یکی که بین مردم خوشنامه.

آدمای مسئله دار اگه بخوان راجع به ترویج موضوعی صحبت کنن کارهاشون بیشتر از اون که

تبلیغ باشه ضد تبلیغه.

گاهی وقتا این تبلیغا به جای اینکه کمکمون بکنه بیشتر ما رو سر ودراهی و چند راهی میذاره و

باعث تردید ما میشه.البته این هم نمیشه نا دیده گرفت که خیلی از شرکت های تجاری که از قضا موفق هم هستن...

سهم قابل توجهی از درآمدشون رو به تبلیغ اختصاص میدن.

این برای اینه که تبلیغ و گفتن خیلی مهمه.

این که درست بگیم.گاهی وقتا بهترین حرفا رو متأسفانه ما یه جوری میزنیم که گزنده و تلخ میشن و

این یعنی اینکه ما خوب بلد نیستیم تبلیغ کنیم و گاهی وقتا هم تلخ ترین حرفا رو اینقدر خوب بعضی ها

 توی کپسول شیرینی میپیچن که تو دوست داری با یه لیوان آب قشنگ قورتش بدی.

چگونه گفتن به نظر میاد که اگه ارزشش و اهمیتش از چه گفتن بیشتر نباشه کمتر نیست.

بعضی ها هستن حتی انگشت شمار باشن دور و برمون یا یه موقع خدایی نکرده خود ما باشیم

اگه ببینیم کنار کسی کوهی از طلا هم هست بهش خبر نمیدیم.

اصلأ نمیگیم که این موقعیت خوب در کنارته ولی خیلیا هستن که این اخلاق خوب

 رو دارن  اگه یه راه دوست داشتنی رو میبینن...اگه راه درستی رو میبینن...

اگه میبینن که به کسی میتونن خیری برسونن حتمأ راهنماییش میکنن و بهش میگن...

این یکی از اون بهترین تبلیغ هاست.

اگه رساله رو باز کنیم....میبینیم که  راجع به شرایط امام جماعت کمی سختگیری شده.

یعنی علاوه بر اینکه گفتن  امام جماعت  باید عادل باشه  و پاشو کج نذاره...

تازه توصیه شده که امام جماعت مسجد خوش سیما باشه...خوش صدا باشه تن و بدنش سالم باشه.

راجع به موذن هم گفتن که میکروفن مسجد رو دست هر کسی ندید.گفتن یه کسی رو پیدا کنید

که مردم از صداش خوششون بیاد و پنبه توی گوششون نکنن.

راجع به بقیه ی آدمایی هم که به یه طریقی با تبلیغ دین خدا سر و کار دارن همچین توصیه هایی شده.

این ها همش علتش اینه که یه وقتی خدایی نکرده تبلیغ تبدیل به ضد تبلیغ نشه.

یه وقت امام جماعت یا خادم مسجد و دیگران به جای اینکه مردم رو ترغیب کنن به حضور توی مسجد

 خدای نکرده مردم رو مسجد گریز نکنن.

یه وقت صدای موذن با مردم کاری نکنه که دعا کنن بلندگوی مسجد بسوزه.

ای کاش همون قدر که بزرگان ما راجع به این موضوعات دقت نظر داشتن...

ما هم حواسمون رو جمع میکردیم.

ماها تو این دنیا بلاتکلیف و بی وظیفه نیستیم.بعضی کارهایی هست که باید انجام بدیم.

 هم برای خودمون هم برای  بقیه.

اولین وظیفه ی ما اینه که خودمون رو از بی خبری در بیاریم توی این دنیای پر سر و صدا و شلوغ.

یعنی بریم با جستجو با پر و جو بفهمیم که بالاخره تو این دنیا چه خبره.

با پرس و جو و جستجو دستمون میاد که دنیا خدایی داره و ما ها بعد از این دنیا یه دنیای دیگه هم داریم.

همینطور دستمون میاد که خدا برای اینکه ماها هر دوتا دنیا

آب خوش از گلومون پایین بره برامون یه چیزی فرستاده به اسم دین...دینی که باید بهش ایمان آورد.

درست بعد از خارج شدن از حالت بی خبری و صاحب خبر شدنه که وظیفه ی ما در قبال بقیه تازه شروع میشه.

ما وظیفه داریم هر اندازه که خودمون صاحب خبر شدیم بقیه رو هم صاحب خبر کنیم و نذارین اونا بی خبر بمونن.

همین صاحب خبر کردنه که یه کمی بهش لباش شیک بپوشی بهش میگیم تبلیغ.

 آدما هر چقدر که بیشتر صاحب خبر باشن...بیشتر وظیفه ی با خبر کردن بقیه رو دوششونه.

پیامبرانمون چون به چشمه ی جاری وحی وصل بودن از همه ی ما ها با خبر تر بودن.

برای همین هم اسمشون میشد نبی.نبی یعنی صاحب خبر که خبر ها رو پیش خودشون نگه نمیداره و

 برای بقیه خبر میاره.خساست نمیکنه یا کم فروشی نمیکنه.

وظیفه ی خبر آوردن یا تبلیغی که روی دوش پیامبران بود اونقدر مهم و سنگین بود که

انگار غیر از اون هیچ وظیفه ی دیگه ای نداشتن.

خدا به پیامبر عزیز ما حضرت محمد(ص) میگفت برو به مردم بگو که من جز تبلیغ هیچ وظیفه و مسئولیتی ندارم.

اصلی ترین مبلغ های هستی پیامبران بودن ولی پیامبران تنها مبلغان دنیا نیستن.

پیامبران وارثانی دارن که به جای پول و زمین و باغ و خونه همین وظیفه ی مهم رو از پیامبران به ارث بردن.

پیامبر ما فرمودند که علما وارث ما پیامبران هستند.

عالم کسیه که از دین خدا و حقایق و خبرهایی که توی هستی هست سر در بیاره.

به قول خودمون عالم کسیه که صاحب خبر باشه.

من و شما هم به هر اندازه ای که صاحب خبریم و از حلال و حروم و دین خدا سر در میاریم و

برامون مهمه و برامون دغدغه س به همون اندازه وارث پیامبرانیم و وظیفه ی تبلیغ روی دوشمونه.

یه وقت فکر نکنین که روی دوش ما نیست.

نمیشه به این سادگی از زیر بار وظیفه ی سنگین شونه خالی کرد.

ما همه مون به حکم مسلمونی امر به معروف و نهی از منکر رو واجب میدونیم.

این دوتا فریضه رو میشه زیر مجموعه ای از وظیفه ی مهمی دونست که میشه بهش گفت تبلیغ.

خیلی وقتا کسی دچار منکر شده یا معروفی رو ترک کرده...این آدم ممکنه مشکلش لجاجت نباشه.سخت نگیریم.

خیلی وقتا مشکل ندونستن و غفلته.تبلیغ هم یعنی همین.یعنی یاددادن به اونایی که نمیدونن و

یاد آوری کردن به اونایی که میدونن ولی یادشون رفته.العان دنیا دنیای تبلیغات غیر مستقیمه و پیام های زیرپوستی.

یعنی سعی میکننتوی تبلیغاتشون از چاشنی ذوق و ابتکار و سلیقه اونم به بهترین و بیشترین شکل ممکن

استفاده کنن.تبلیغ کردن برای دین خدا هم از این قانون کلی مستثنی نیست.باید نشست...باید فکر کرد...باید

ذوق و سلیقه به خرج داد.گاهی وقتا ممکنه یه جمله ی کوتاه یا یه طرح گرافیکی ساده که چشم نواز باشه

برد و تأثیرش از یه سخنرانی نود دقیقه ای یا یه کتاب نود صفحه ای بیشتر باشه.باید خوش سلیقه بود...

ماها هر کدوممون وظیفه داریم مبلغ و معلم دین خدا باشیم.حالا هر کسی به اندازه وسع و سواد و امکاناتش.

یکی بیشتر یکی کمتر.ولی چیزی که احادیث از ما میخوان که اینکه سعی کنیم این تبلیغ به وسیله ی

غیر زبون باشه...به قول معروف دوصد گفته چون نیم کردار نیست...

 

" هر گاه دلم خواست تا محبت کسی را به دل بگیرد

تو او را خراب کردی.

هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم ... در سایه امیدی و

به خاطر آرزویی برای دلم امنیت به وجود آورم

تو یکباره او را بر هم زدی.

تو این چنین کردی که غیر از تو محبوبی نگیرم و جز تو آرزویی نداشته باشم...

جز تو به کسی امید نبندم و جز در سایه توکل به تو آرامش را احساس نکنم.

خدایا تو را بر همه ی این نعمت ها شکر میکنم"