7/2/92 -12/2/92

آیه نورانی این هفته :

" لۀ دعوۀ الحق و الذین یدعون من دونه ی لا یستجیبون لهم بشی الا کبسط کفیه الی الماء

 لیبلغ فاه و ما هو دعاء الکافرین الا فی ضلال "

سوره ی مبارکه ی رعد...آیه ی 14


سلام به همه ی دوستان و کسانی که به اینجا سر میزنن.

انشا اله که همگی خوب و سلامت باشین...

خوب بریم سراغ موضوع این هفته....

موضوع این هفته

اعتبار...

اعتبار آدما به چیه؟

تعریف شما از اعتبار چیه؟

چه آدمایی با چه ویژگی هایی پیش شما آدم با اعتباری هستن؟

چطور میشه حد و اندازه ی اعتبارمون و حفظ کنیم یا بهتر از این افزایش بدیم؟

خوب...

پنجشنبه ساعت 4 پی ام! آنلاین منتظرتون هستم...

و اما مطلب خودم درمورد موضوع این هفته و همچنین مروری بر سخنان آقای تقی پور درمورد موضوع این هفته

در قسمت ادامه ی مطلب ...

 

برنده این هفته مسابقه آقای سید محمد تقی شاکری از بجنورد بودن که بهشون تبریک میگیم.

 

 

 

قلب سلیم

قرآن کریم آنجا که قیامت را وصف میکند میفرماید:

«روزی که نه مال و نه فرزندان به حال کسی سود نمیبخشد» زیرا مال و فرزندان زینت و کمال و مایه ی رونق همین

زندگانی دنیا میباشند و بس

آنچه در آن جهان برای بشر سودمند است و موجب سعادت وی است چیز دیگر است و آن قلبی سلیم است.

قلب سالم یعنی دلی که هیچ نوع بیماری از قبیل کینه و حسادت و سایر صفات مذموم نداشته باشد.دلی که منور باشد

به نور معرفت خدا و در آن شکی و شرکی

وجود نداشته باشد.دلی که گواهی دهد که جهان را صاحبی باشد خدا نام

دلی که حس کند لغو و عبث و بیهوده در جهان وجود ندارد و هیچ گونه نیکی در

آن گم نمیشود و بی پاداش نمیماند و هیچ ظلم و بدی فراموش نمیشود و بدون کیفر نمیماند.

دلی که احساس نماید اگر فرضآ تآخیری در انتقام هست ولی هرگز اصل انقام محو و نابود نمیشود.

همچنین قلب سلیم و صفات عالی انسانی مانند خداشناسی و محبت و انصاف و عدالت و راستی و درستی و ملکات

فاضله علمی و عملی و اعمال  صالحه که

سرمایه های زندگی عالم آخرت میباشند موجب سعادت و خوشبختی انسان در

در همین زندگانی انسان میباشند.

قلب سلیم و نیت پاک و دل نورانی سعادت دنیا را به سعادت آخرت متصل میکند.

آدمی را از دایره محدود خودبینی خارج میکند.خالص برای خدا میگردد

آن وقت است که از همین مال و جاه و ابزارهای دنیوی آخرت میسازد.

برگرفته از سخنان ارزشمند شهید مطهری

خوب قلب سلیم ...

دقت کردین وقتی یه نفر با چرب زبونی و خوشکل حرف زدن که مطمئنی داره از این ویژگی به عنوان ترفند استفاده

میکنه ...

هیچ وقت مورد تایید دیگران قرار نمیگیره.چون میدونیم که حداقل یه ویژگی ناپسند توی دلش هست که تو این مورد

جلب توجه ه.

طبق گفته ی شهید مطهری قلبی سالمه که عاری از هر گونه صفات مذموم و ناپسند باشه...

آدما با ظاهر و ویژگی های ظاهری هیچ وقت معتبر نمیشن و نخواهند شد

قلب و دل آدما  واسه خودش یه چراغ راهنما داره

رنگ قرمزش مانع ورود هر گونه ظاهر سازی ویژگی غیر دلی که با قانون دل

مغایر باشه میشه...درمورد این مثالی هم که زدم عمرآ بشه این شخص رو با تمام وجود و از عمق قلبت قبولش داشته

باشی و اون رو معتبر بدونیش...

اینجاس که قوانین افعال معکوس پاشون رو وارد میدون میکنن و هر چی که این افراد بگن عکسش رو قبول میکنی...مثل

همون چوپان دروغگو که آقای تقی پور هم بهش اشاره کردن...

درمورد رنگ زردش هم  اون سری ویژگی ها رو که یه جورایی مشکوکن

و نیاز به تآمل بیشتر دارن مورد ارزیابی دل قرار میگیرن

شاید در این مورد  نشه به تنهایی از شک و تردید بیرون اومد...

اینجاس خداوند که هیچ وقت بنده هاش رو تنها نمیذاره خودش گزینه ی مناسب رو بهت نشون میده...

در پایان هم رنگ سبزه که به صفات و کارهای سبز با تمام عشق مجوز ورود به حرم امن الهی میده...

در کل آدمای معتبر صادق ان

وفای به عهد میکنن

راز دار مردمن

به دور از تملق و چاپلوسی ان

از سختی دیگران به سختی می افتن و ....

تمام این صفاتی که یک شخص معتبر باید داشته باشه نیازمند یه دل سالم و بدور از هر گونه بیماریه

همه ی ما آدمای معتبر رو با جون و دل میپذیریم ...

قبولشون داریم...

و همیشه از اونا به عنوان سنگ صبور همه یاد میکنیم.

  این هم مرور صحبت های آقای تقی پور :

این هفته یه کوچولو بیشتر در مورد اعتبار آدم ها و حالا سراغ خودمون اگه بریم

اعتبار خودمون فکر کنیم.نکته اینجاس که یه وقتایی توی بزنگاه های زندگی یه جورایی اعتبارمون تموم شده که نه

کسی تونسته درست بهمون اعتبار قرض بده و نه خودمون فرصتی برای کسب اعتبار بیشتر داشتیم.یه فرصت کوتاه

الان پیش روی ماست که به اعتبارمون و به تعریفمون از اعتبار فکر کنیم.خیلی خوبه که به این فکر کنیم که این اعتبار

چه اتفاقیه.چه قضیه ایه که یه روزی یه روزگاری توی همین آب و خاکی که خودمون زندگی میکنیم با یه تار مو

 با یه امضا با یه مهر انگشتری با یه حرف ساده با دو کلمه شاید به حساب امروزیمون میلیون ها تومن رو جابجا کرد و

همه ی قول ها هم قول بود همه چی سرجاش!اما الان با هزار و یک چک و سفته و قول و قرار و تعهد باز هم آدم یه

وقتایی دست و دلش میلرزه که بخواد از اعتبارش خرج کنه.بعضیا حرفشون به اندازه کل دارایی و هست و نیست دیگران

اعتبار داره.

جالبه که صداقت انگار همون گوهریه که خیلیامون آدما رو معتبر میدونیم و میشناسیم و بهشون اتگا میکنیم  و

اعتماد.ممکنه کسانی رو پیش رو داریم که آدمای راست گفتاری هستند.رفتارشون درسته و همونین که ادعا میکنن و در

نتیجه میبینین که وقتی کسانی که باهاشون از نظر فکر مثلشون نیستند دوسشون دارند...قبولشون دارند...حرفشون رو

میخونن و همواره چشمشون دنبال اوناست.این خیلی مهمه.تجربه ثابت کرده متآسفانه که وقتی حاضر میشیم چیزایی

که خیلی مهم است و ارزش دارهرو زیر پامون بذاریم برای اینکه به هر قیمتی به یه لقمه نون برسیم آن وقت خیلی

چیزای حیاتی رو از دست میدیم.یکیش و شاید مهم ترینش اینه که یه آدم بی اعتباری میشیم و دیگه دیگران نمیتونن

روی ما حساب باز کنن.بهمون تکیه نمیکنن...بهمون اعتماد نمیکنن...حرفمون دیگه خریدار نداره.هر چی هم اگه با

آوازهای زیبا بخونیم یا با صدای خیلی خاص باشه.

فرض کنیم یه کسی از منصب و شغلی که داشته که دست بر قضا که همون شغله جایگاه رفیع اجتماعی براش حفظ

کرده بوده رو یه باره از دست بده به هر دلیلی ...میشه اینطور گفت که بخش بزرگی از اعتبارش رو از دست داده و یا کسی

به واسطه ی بدبیاری و بد عهدی حرفش و قولش یه خط درمیون باشه یا مثلآ به خاطر کذب و دروغ حرفش به کلی 

دروغ از کار در بیاد.میشه اینطور نتیجه گرفت که به کلی این آدم اصلآ نه معتبره و نه قابل اعتماد؟

ماها هر کدوم کلمه هایی هستیم روی این کره ی خاکی تا زمانی که وقتمون سر بیاد.خدا کنه که هیچ وقت از معنی و

اعتبار خالی نشیم.

ماها بخش عمده ی اعتبارمون رو یه وقتایی از روی استقرا بدست میاریم.مثلآ یک بار خوش حسابی میکنیم یا ده بار

راستشو میگیم یا ده بار به موقع میریم سر قراری که داریم و این جور میشه که برای باز یازدهم بقیه روی خوش

حسابی و راستگویی ما حساب باز میکنن و ما همین راحتی آدم معتبری میشیم.به همین سادگی ولی نه به این آسونی!

واقعآ سخته آدم ار خیلی چیزا ممکنه بتونه راحت بگذره اما به راحتی و به این سادگی ها نمیتونه از آبروش و اعتبارش

بگذره.همین که جدیش بگیریم و یقه ی خودمون رو ول نمیکنیم...وقتی که احساس میکنیم داریم پیش مردم بدقول

میشیم

بی آبرو و اعتبار میشیم...به نظر میا که خودش حیاتی و مهمه.چه بسا ممکنه وقتی جدیش نگیریم بیم این بره که قبح

بی آبروییمون بریزه و اگر بی اعتبار بشیم خیلی دیگه نترسیم و اون وقته که سنگ روی سنگ بند نمیشه...!

کسی حرف چوپان دروغگو رو باور نکرد.چون مردم روستا هم بلد بودن استقرا کنن.پیش خودشون گفتن طرف تا الان دو

بار دروغ گفته خوب الان هم داره دروغ میگه.این اتفاق نشون میده که:

استقرا همیشه درست از آب در نمیاد.اتفاقآ حواسمون باشه ممکنه که یه نفر سرش به سنگ خورده باشه و بخواد از

این به بعد خوش قول و خوش حساب و راستگو باشه.ما کارشو خراب نکنیم.به خاطر گذشته ش نخواییم که پیش مردم

همچنان بی اعتبار بمونه.

از دست دادن اعتبار خیلی کمتر از بدست آوردن اعتبار زمان میبره.بدست آوردن اعتبار ممکنه چندین سال طول بکشه اما

از دست دادن اعتبار کار چند لحظه نیست...

خدا کنه ما ازون آدمایی نباشیم که بخاطر این بخوایم کسب اعتبار کنیم که از این اعتباره یه سو استفاده ای بکنیم.باور

کنین خطرناک ترین آدما یا از جمله ی خطرناک ترین آدما همین آدمای به ظاهر معتبرن.

یکی از معتبر ترین آدما نزد همه ی ماها مادران دوستداشتنی و گرامی هستن.اونایی که با دنیا هم نمیشه عوضشون کرد.

فکر کن یه آدم ناشناس یه روزی سر راهت سبز بشه  و ازت درخواست کمک مالی بکنه.به هر دلیلی دچار مشکل شده

حالا هم نیازمند یاری سبز شماست.یعنی کمک و مساعدت شما رو میطلبه.نه اون رو میشناسیم نه ملاکی داریم نه

مدرکی!

نه دلیل مکتوب که بگه این آدم داره راست میگه بر این ادعاش و هیچ سندی هم نداره.اما قول میده که هفته ی بعد

همین موقع پول شما رو تمام و کمال بهتون برگردونه.خداییش حاظرین روی حرف و قول این آدم حساب کنیم و بهش

کمک کنیم.

اما حالا...!

اون آدمی که از ما کمک میخواد مثلا مالی اگه بگه که من گوینده ی رادیو ام  من توی تلویزیون کار میکنم یا اینکه من

از دفتر فلان مدیر مزاحم میشم اون وقت چقدر ممکنه تفاوت کنه در نوع نگاه آدما؟

بعضی آدما به خاطر مقام و موقعیتشونه که حرفشون اعتبار داره.ینی نامه ها با امضای اوناس که مثلا معتبر میشه و

قابل اجران.مثل یه قانون تخلف ناپذیر باید نکته به نکته ش رو اجرایی کرد.حتی اگه به نظر دشوار...دور از ذهن و یا

خدایی نکرده یه وقتایی غیر منطقی به نظر برسه.بعضی آدما به واسطه ی شآن و منزلتشون اعتبار دارن.بعضی ها هم

به خاطر حق و حقوقی که دارن.

چقدر عنوان آدما...سمت آدما نقش داره تاثیر داره در اینکه ما اونا رو آدما ی معتبری بدونیم...

 

خاکی بودم به خویش مغرور شدم

...بر اصل خودم وصله ی ناجور شدم

تو کوه به کوه میرسیدی به خودت

...من شهر به شهر از خودم دور شدم